بازی سرنوشت
زنگ آخر بود، معلم که دیده بود بچه ها خسته شدن تصمیم گرفت یک بازی به اون ها معرفی کنه، یک بازیی که عواقب آن را نمیتوان بازی گرفت.
معلم با صدای بلند گفت:هر کی میخواد گوش بده بمونه و هرکی نمیخواد از کلاس بره بیرون، روز خوبی داشته باشین.
چنتا از بچه ها در حالی که چیز هایی زیر زیری به هم میگفتن و میخندیدن از کلاس خارج شدن و چند نفری هم موندن، معلم شروع کرد به توضیح دادن بازی:
یه کاغذ بردارید. یه طرف اون اسم کسی رو که میخواید مثل اون بشید و الگوی زندگیتونرو بنویسید. و طرف دیگه کسی که نمیخواید مثل اون بشید.
بچه ها نوشتند، هر کدوم از بچه ها برگه هاشون رو مخفی کرده بودن و بعضی هم برای شوخی اسم دوستانشون رو نوشته بودند، معلم توضیح داد، وقتی ما یه عادتی رو زیاد تکرار میکنیم، تبدی به رفتار ما میشه، رفتار های ما زندگیمونو میسازن. و زندگیی که میسازیم همون سرنوشتمونه.
شما عم این بازی رو بکنید!
(واقعی)
م.ک چهارشنبه،بهار سال 97